یادداشتهای علم، سهشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۴۸: هویدا گفت روزی که منصوب شدم، شاه میگفت نخست وزیر کسی ست که همه مسئولیتها را باید برعهده بگیرد، درحالیکه هیچ کاری دستش نیست
0
یادداشتهای اسدالله علم: خدایا چه شب بدی است، دارم دیوانه می شوم. امشب شهناز وارد شد. خودم به فرودگاه رفتم و او را برداشته به کاخ سعد آباد بردم. در راه چه قدر صحبت و دلالت و خواهش کردم که تو را به خدا تا شاهنشاه را زیارت نکرده اید خسرو را نبینید. ایشان قولی به من دادند. بعد هم مباحث فلسفی صحبت کردیم که آیا استعمال ال.اس.دى. (L.S.D.) خوب است یا نه؟ عرض کردم، جان من، این دوای پدرسگ سلول های دماغ شما را از بین می برد و قابل تحمل نیست.